روستای امرودک
روستای امرودک

روستای امرودک

من طالقانم

جهان باید بداند آنکه من مهد دلیرانم 
هزاران مرد دانشمند پروردم به دامانم 
به نام طالقانم یا طلاقان ثبت در تاریخ 
اگر بهتربخواهی در حقیقت من طلاکانم 
مکان بگرفته ام در دامن البرز کیهان فر 
درآغوش چنین مهدی همیشه شادوخندانم 
حدودم قرن ها هک مرزبامازندران بوده 
دگر غاروفشافوپویه زمانی بوده سامانم 

 به ادامه مطلب مراجعه کنید

 

کرج با سولقان وکن زخاک پاک من بوده 
وشهر ری دگر مرز ومکانی از نیاکانم 
طلاکانم از آن گشته لقب تا خلق بشناسند 
که مردانی چو کوه آهنین خفته به دامانم 
علی فرموده اندر طالقان بس گنجهامخفی است 
ولی نی از ذهب نی فضه بل از رادمردانم 
از این رو رادمردانی نهان در سینه پروردم 
که باشند در رکاب حضرت قا ئم سوارانم 
ادیب ومهرورز وجان به کف بهر وطن هستم 
چودارالمومنین دارم لقب سردار خوبانم 
بسی سردارنام آوربه راه دین فدا دادم 
از این رو در جهان نام آوری از سر به دارانم 
چو فلاحی سرلشگربسان مالک اشتر 
دگر سردار حشمت آن شهیده راه ایرانم 
ودیگر آیت الله طالقانی بوذردوران 
که بازوی توانای من است آن روح ریحانم 
هزاران خوش نویس بی نظیر از نسخ واز تعلیق 
خصوصا خط بشکسته از آن درویش مهرانم 
جلال آل احمد یا خس میقات و اورازان 
چو اوصاحب قلم کمتر بود از سردبیرانم 
بسی استاد و دانشور ادیب و بارع و فاضل 
چو استاد اجل ملانظر از اهل سوهانم 
سلیمان نبی گویند در خاکم گذر فرمود 
از آنرو گشته ام مشهور من تخت سلیمانم 
به جنگ قوم اسماعیلیه رفتم شبانگاهی 
نمودم تارومار آن فرقه را از حدوسامانم 
ودیگر تازیان را پاک بنمودم زخاک خود 
کشیدم اکثرا در خاک وخون با مازیارانم 
روان است رود زیبایی چو گیسوی مهین دلبر 
به نام شاهرود اما چو مروارید غلطانم 
صدای آبشار از هرطرف باشد نوازشگر 
چو درویش خان که بنوازد نوایی در صفاهانم 
هزاران جویبار از کوهسارانم بود جاری 
چو آب چشمه زمزم کنار رکن و ایوانم 
کنون این خوان درویشی بود گسترده در عالم 
که باشم میهمانان را پذیرا از دل وجانم 
سخن کوتاه کن عاطف که هرگز نی توانی گفت 
ز اوصاف نکونامان یکی از صد هزارانم 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد